خیمه ماه محرم زده شد در دل ما
باز نام تو شده زینتت هرمحفل ما
جزغم عشق تو ما را نبود سودائی
عشق سوزان تو آغشته به آب وگِل ما
وقتی که شکست،قامتش ازغم او
بارید براو،هزار تیر، ازهمه سو
بشنید به طعنه، کافری می گوید:
کای سیّدِهاشمی،علمدارت کو؟
به خدا دست زِ دامان امامم نکشم
گرچه ام دست ببُرند و برآرندم پوست
همگام با هم تا اربعین حسینی باقرائت زیارت عاشوراء
به نیت سلامتی آقا وتعجیل درظهور مهدی موعود
منتظرتان هستیم درعرش
آقا یعنی میشه منم جز یاران شما باشیم.
یعنی میشه منو هم قبول کنید.
آرزوی همیشگیم اینه آقا!
که یه روز با توباشم.
می دونی یه ترسی هم همیشه بامنه،
نکنه آقا قبولم نکنه!؟
کارنامه ام پر ازتقلب وگناه
خط خطی،سیاه
هیچ وقت درسخوان نبوده ام ولی
درشب تولدت
مثل ...
دل کسی را بهار کرده ام
راستی دو روز قبل
سر زدی به کارنامه دل فلان
سرزدی،ولی
چرا به خانه حقیر قلب من نیامدی؟
رد شدم،
قبول ذارم ولی بگو
کی مرا قبول می کنی؟
نا امید نیستم
ولی فقط به خاطر خدا
ازکنار نمره های زیر ده عبور کن.
ای عصاره گل محمدی
فصل امتحان ظهور کن.
1- سوگوارۀ آب،در
خاک؛
کشکولی ازدهان وجسد با چشم های جاری نمناک،در
دربخار بنفشه ها،پنهان شفقی خونرگ
شعله؛ زلف بنفشه گون پُرازدانه را
غمباد درگلوی حیات با ابرها گره می زد
با نگاهی که دانه می چیند رگ های رود له شده درزیرِ
ازدهان کبوتر باران چکمه ها
ماه با باد با پیکرفتادۀ ما،درراه
تا طلوع طلا انگارگلِ مرجان بود
رود را پرسه میزند،گریان که جان به دریا می داد...
درپای پیرترین اشک انتظار
مرده ست خیره بال
2- واپسین لالایی شباویز آرزو
گهواره دمیده به لب ؛ باد از دوسوی لخت زمین
نای دید ه را می وزد براو
داد زمین چه داد بد چشم تر،زِ باد
که بریاد می دهد اما می پیچیدم
منشور چنگ آتش و دراطلسی پاره ی نگاه
پرهای کودکان آن سنگ پشت،خیره
که رم داده ست
دشت کلاغ و
3- رخ بلور بر زبانه الماس گشته چراغ زمین نگون
با پنجه های بلورین بریده؛ دریا عمود گشت و به خاک
تندیس می شود افشاند
باران ... بذر زلال دیده ی خورشید
انسان مشت درشت قله
نگاره به خود را گلی سرخ شد
خمیازه می شکند شکُفت...
بر سنگ آوار و آز چه کرده است
این رود را، چه هوایی است کز شیون شغال و زوزۀ کفتار
کاین سان به سنگ می زند، بوی پریده رنگ جسد جاری
اندام ماهتاب ؟ است؟...
بر بیشه از تیره ی اطراف رود
برف
امام حسین –علیه السلام - هنگام عزیمت به سوی عراق در منزلی بنام «بیضه»
خطاب به سپاه «حُرّ » خطبه ای ایراد نمودند و طی آن آنگیزۀ قیام خود را چنین
شرح داد: «مردم! پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: هرمسلمانی با سلطان ستمگری
مواجه گردد که حرام خدارا حلال شمرده وپیمان الهی را در هم می شکند ،با سنت
وقانون پیامبرازدر مخالفت درآمده درمیان بندگان خدا راه گناه ومعصیت وعدوان
ودشمنی درپیش می گیرد، ولی او در مقابل چنین سلطانی،با عمل و یا با گفتار اظهار
مخالفت نکند، بر خداوند است که این فرد(ساکت) را به کیفر همان ستمگر(آتش جهنم)
محکوم سازد. مردم ! آگاه باشید اینان (بنی امیه ) اطاعت خدا را ترک وپیروی از
شیطان رابرخود فرض نموده اند، فساد را ترویج وحدود الهی را تعطیل نموده، فیء
را (که مختص به خاندان پیامبر(ص) است ) به خود اختصاص داده اند و من به
هدایت ورهبری جا معه مسلمانان و قیام بر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدّم
را تغییر داده اند، از دیگران شایسته ترم ...» .
وحسین بن علی علیه السلام درراه عراق درمنزلی به نام «ذی حُسُم» درمیان یاران خود
به پا خاست وخطبه ای به این شرح ایراد نمودند:« پیشامد ما همین است که می بینید.
جداًاوضاع زمان،دگرگون شده،زشتیها آشکارونیکیها وفضیلتها ازمحیط ما رخت بر
بسته است،و ازفضیلتها جزاندکی مانند قطراتِ ته ماندۀ ظرف آب باقی نمانده است .
مردم درزندگی پست وذلّت باری به سرمی برند وصحنۀ زندگی، همچون چراگاهی
سنگلاخ وکم علف به جایگاهِ سخت ودشواری تبدیل شده است.
آیا نمی بینید که دیگر به حق عمل نمی شود،و از باطل خودداری نمی شود؟
درچنین وضعی جا دارد که شخص با ایمان(ازجان خود گذشته) مشتاق دیدارپروردگار
باشد، درچنین محیط ذلّت بار و آلوده ای، مرگ راجزسعادت و زندگی با ستمگران را
جز رنج و آزردگی وملال نمی دانم.این مردم بردگانِِ دنیا هستند، ودین لقلقۀ زبانشان
می باشد، حمایت و پشتیبانیشان ازدین تا آنجا است که زندگیشان همراه با رفا وآسایش
باشد،و آنگاه که در بوتۀ امتحان قرارگرفتند، دینداران کم خواهند بود.»
چه خبر؟
هیچ
به غیرخواب که می برد
وبرف که می آید
به غیراین گوشه ی تنهایی
همه جا یخ زده است
اجاقم شعله می کشد
برف ها می گویند خاموش
درین هوا کسی نمی آید.