به نام خدا
امدخبرکه می رسدازکوچه هایی سبز
یک مردساده بیکرانه مقتدایی سبز
مردی مقدس یادگارسالهای سرخ
باران تباری اسمانی باردایی سبز
مردی که باماازگل وخورشیدخواهدگفت
مردی که می خواندبرامان از خدایی سبز
خشکیده لبهای غزل تاب وتوانی نیست
تادر گلوهامان برویاندصدایی سبز
ای کاش برگرددبباردبرغزلهامان
ایااجابت می شوددر ربنایی سبز؟
نزدیک شدوقت اجابت می رسدموعود
درکوچه هاپیچیده عطراشنایی سبز