معاویه به دنبال فهالیتهای دامنه دار خود به منظور تثبیت
ولیعهدی یزید،سفری به مدینه،بویژه شخصیتهای بزرگ
این شهر که در رأس آنان امام حسین –علیه السلام – قرار
داشت ،بیت بگیرد. او پس از ورود به این شهر با
«حسین بن علی- علیه السلام- » و«عبدالله بن عباس» دیدار کرد و طی سخنانی موضوع ولیعهدی یزید را پیش کشید و کوشید که موافقت آنان را جلب کند. حسین بن علی-علیه السلام- در پاسخ سخنان او با ذکر مقدمه ای چنین گفت: … تو در برتری و فضیلتی که برای خود قائلی دچار لغزش شده و افراط شده ای وبا تصاحب اموال عمومی مرتکب ظلم واحجاف گشته ای. تو از پس دادن اموال مردم به صاحبانش خودداری وبخل ورزیدی و آنقدر آزادانه به تاخت و تاز پرداختی که از حد خود تجاوز نمودی و چون حقوق حق داران را به آنان نپرداختی شیطان به بهرۀ کامل و نصیب اعلای خود{در اغوای تو} رسید. آنچه دربارۀ کمالات یزید و لیاقت وی برای ادارۀ امور امت اسلامی گفتی فهمیدم. تو یزید را چنان توصیف کردی که گویا شخصی را می خواهی معرفی کنی که زندگی او بر مردم پوشیده است و یا از غایبی خبر می دهی که مردم او را ندیده اند! ویا در این مورد فقط تو علم و اطلاع به دست آورده ای ! نه، یزید آنچنانکه باید خود را نشان داده و باطن خود را آشکار ساخته است. یزید را آنچنانکه هست معرفی کن! یزید جوان سگباز و کبوتر باز و بوالهوسی است که عمرش با ساز و آواز و خوشگذرانی سپری می شود. یزید را این گونه معرفی کن و این تلاشهای بی ثمر را کنار بگذار!
گناهانی که تاکنون دربارۀ این امت بر دوش خود بار کرده ای بس است کاری نکن که هنگام ملاقات پرودگار بار گناهانت از این سنگین تر باشد. تو آنقدر به روش باطل و ستمگرانۀ خود ادامه دادی و با بیخردی مرتکب ظلم شدی که کاسۀ صبر مردم را لبریز نمودی اینک دیگر مابین، مرگ و تو بیش از یک چشم برهم زدن باقی نمانده است بدان که اعمال تو نزد پروردگار محفوظ است و باید روز رستاخیز پاسخگوی آنها باشی…!