آقای من مولاجان یاریم ده تادرکوچه پس کوچه های این ظلمت کده
گم نشوم مولاجان یاریم ده تادرظلمت وتاریکی نفسم ودرپس هواها
وهوسهای شیطانی ازرکابتان عقب نمانم می ترسم می ترسم از
روزیکه وعده دادندکه مبادادرآن روزبه اشتباه درمقابلتان بایستم نه
درکنارتان وای برمن درآن روز !
آقای من،من ازبرزخ وعذابهای آن درهراسم یاریم ده تاآنجاکه فرصت دارم
ذخیره ای برای آنروزم بفرستم می ترسم ازروزی که درپیشگاه خداوندمتعال
سرافکنده وشرمگین باشم می ترسم ازاینکه شفیعی نداشته باشم وتنها
درمحضرحضرت دوست باسری افکنده وشرمساربایستم که درآن روزشرمندگیم
سودی به حالم نکندمی ترسم ازاینکه همسفرانم همه ازامتحان خودپیروز وسربلند
ومن سرافکنده همه باخوشحالی واردبهشت شده ودرتلاش برای رسیدن به کمال
نهایی باشندومن درحسرتی سخت خیره به آنهاوبازنجیرهایی به گردن محکوم به
سوختن باشم دوستانی که یک عمرباهم بودیم واکنون آنهابه خواسته خودرسیده و
مرابه کلی فراموش کردندآقاجان من دراین نیمه شب زمستانی شمارافراموش
نکرده ام شما نیزدرآن حرارت آتش که به سوی من زبانه می کشند مرافراموش نکنید.
آقامنتظرآمدنتان هستم منوفراموش نکنیدهچکی مثل شما وفادارومهربون نیست
همه دوستانم درسختی روزحساب فراموشم خواهندکردخوب می دانم وشایدهمانها
گریبانم رابگیرندکه آری روزی به آنهابدی کردم چراکه آنروزهمه نیازمندیک حسنه هستیم
آقاشماآنروزهوای ماراداشته باش!
دوست ندارم شماراقسم بدهم امامجبورم من نمی خواهم جزء دشمنانتان باشم
نمی خواهم خداراازخودناراضی ببینم پس آقاجان شمارابه نبی اکرم و مادرپهلوشکسته وبه علی مظلوم وبه حسن غریب وحسین تشنه لب قسم می دهم هم درآن دنیا هم درعالم برزخ وهم دراین دنیادرروزقیامتروزرستاخیزیاریم دهیدوتنهایم نگذاریدعاجزانه خواهش میکنم !