عاقبت باید مُرد !
رخت برخواهم بست من از این سرا و شیرازه وجودم درهم خواهد ریخت و بندبند وجودم گسسته خواهد شد. صورت زیبایم متغیر و متبدل میگردد و استخوانهایم پوسیده خواهند گشت،
کرم به جسم نازک و نحیفم مسلط خواهد گشت و مور و مار بر تن نازنین و لطیفم احاطه خواهد یافت. جسم نحیف و ناز و زیبایم که به ناز پروراندمش رنجور گشته، خوراک کرم خواهد شد و به نیش مار و عقرب مجروح میگردد، از آن پس خاک خواهم شد و گاه لگدکوب کاسه گران و زمانی پایمال...
کوله بارم بسته است شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسم. بشناسیم خدا و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم. میشود آسان رفت میشود آسان مُرد میشود عاشق مُردمیشود کاری کرد که رضا باشد او.
مهتران جهان همه مُردند
مرگ را سر همه فرو کردند
از هزاران هزار نعمت و ناز
نه به آخر جز از کفن بردند