ریشه در اعماق اقیانوس دارد _ شاید _
این گیسو پریشان کرده بید وحشی باران!
یا نه دریائی ست واژگونه بر فراز شهر،
شهر سوگواران ، هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش
ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر ؛
با تشویش
بارن، این شب های وحشی را ،
تواند شست آیا از دل یاران؟
چشم ها چشمه ها خشک اند
روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ همچنان
که نام ها در ننگ
هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد
آه باران آن امید جان بیداران!
بر پلیدی ها _ که ما عمری ست در گرداب غرقیم _
آیا چیره خواهد شد؟
آیا چیره خواهد شد باران؟