یا امیرالمومنیــــــــن روحی فداک آسمـــان را دفنکردی زیر خاک
آه را در دل نـهــــــــان کردی چـرا مــاه را در گل نهان کردی چـرا
یا علی جان تربت زهرا کجاست؟ یـــادگار غربت زهرا کجـاست؟
تا ز نـورش دیده را روشـــــن کنم بـر مـزارش شعلهها بر تن کنم
آه ازآن ســــاعت کهآتش درگرفت جـــام را از ساقی کوثـر گرفت
یاد پهلـــــــویش نمازم را شکست فرصــت راز و نیازم را شکست
آه زهـرا تا ابـــــد جـــــــــاری بود دست مـولا تشـــنه یـاری بـود
چون علی شد بیکس و بیهمنفس گفت یا زینب به فریـــادم برس
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر مستودع فیها به عدد ما احاط به علمک
ریشه در اعماق اقیانوس دارد _ شاید _
این گیسو پریشان کرده بید وحشی باران!
یا نه دریائی ست واژگونه بر فراز شهر،
شهر سوگواران ، هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش
ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر ؛
با تشویش
بارن، این شب های وحشی را ،
تواند شست آیا از دل یاران؟
چشم ها چشمه ها خشک اند
روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ همچنان
که نام ها در ننگ
هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد
آه باران آن امید جان بیداران!
بر پلیدی ها _ که ما عمری ست در گرداب غرقیم _
آیا چیره خواهد شد؟
آیا چیره خواهد شد باران؟