با یاد و نام خدای انتظار
این جمعه هم گذشت
تو نیامدی
چشمان انتظار من
خیره به جاده ،سفید شدند
تقویم انتظارمن
پر از جمعه های خط خورده است
اما گمان مکن
که انتظار من خسته می شود
هر روز هفته
به انتظار جمعه ام
هر جمعه به انتظار تو
آری، گمان مکن
که انتظار من،خسته می شود
ای بهترین دلیل تبسم ظهورکن
فصل کبودخندۀ ما را، مرورکن
چرخی بزن به سمت نگاه غریب ما
ازکوچه های بی کسی ما، عبورکن
مازائرتبسم بارانی توییم ما را
به حق آینه ها، خیس نور کن
ای رازسربه مهراهورایی وشگفت
ازذهن ما، سوال درخشان،خطورکن
ما را به التهاب معمای خود بِِِبر
در ناگهان جلوۀ خود،غرق شورکن
ما را ببر به خلوت کشف وشهودخویش
ما را به سیر و سلوکت، غیور کن
ما بی شکیب، نور تورا آه می کشیم
یا جلوه کن و یا دل ما را صبور کن
روح زمین،کبودِشب ودشنه است و ظلم
ما را برای چیدن ظلمت، جسور کن
ای آخرین تبسم نور محمدی(ص)
جان جهان،عدالت روشن، ظهورکن
آقا یعنی میشه منم جز یاران شما باشیم.
یعنی میشه منو هم قبول کنید.
آرزوی همیشگیم اینه آقا!
که یه روز با توباشم.
می دونی یه ترسی هم همیشه بامنه،
نکنه آقا قبولم نکنه!؟
کارنامه ام پر ازتقلب وگناه
خط خطی،سیاه
هیچ وقت درسخوان نبوده ام ولی
درشب تولدت
مثل ...
دل کسی را بهار کرده ام
راستی دو روز قبل
سر زدی به کارنامه دل فلان
سرزدی،ولی
چرا به خانه حقیر قلب من نیامدی؟
رد شدم،
قبول ذارم ولی بگو
کی مرا قبول می کنی؟
نا امید نیستم
ولی فقط به خاطر خدا
ازکنار نمره های زیر ده عبور کن.
ای عصاره گل محمدی
فصل امتحان ظهور کن.
زیرغبارنیامدنت؟
نه«اطلس ام» نه«برجیس»
تندیس کلام وآهِ توأم
این هنوزمن...
دست وسرم شکسته و
مردم می انگارند:
«هوم! پاره سنگی
پریده ازتندیس...»
هزار سال اندیشه کردم :
«از کمال بکاهم
خود بشکنم، بِدَوم
به هیهایی ،هویی
بال گشایم به جانب تو.»
پُتک تقدیرم نمی شکند
اما این آمد- نیامدنت
گویشی به تن ولرزه
در زانوانمافکنده
واین گردی جنون آمیز
برشانه هام: که چنبره بسته
که درهم تنیده است!
اشاره ی انگشت محو است
زیرغبارنیامدنت.
آه اگر
تردیدم به هم درشکند
وبیهودگی
قطعه قطعه فرو ریزدم
دربیکرانگی!
همیشه منتظرت هستم !
بی آنکه در رکودنشستن باشم .همیشه منتظرت هستم ؛
چونان که من درحرکت هستم همیشه درمقابله،تومثل ماه
ستاره ،خورشیدهمیشه هستی ومی درخشی ومیرسی
ازکعبه وکوفه همین تهران است،که باراوّل می آیی وذوالفقار
رابازمی کنی وظلم رامی بندی ؛
همیشه منتظرت هستم!
ای عدل وعده داده شده این کوچه هااین خیابان این تاریخ
خطی ازانتظارتوراداردوخسته است توآگاهی تومی دانی.
ظهورکن که منتظرت هستم!
ظهورکن که منتظرت هستم!
به نام خدا
دل به داغ بی کسی دچارشدنیامدی
چشم ماه وافتاب تارشدنیامدی
سنگهای سرزمین من در انتظار تو
زیرسم اسبها غبار شد نیامدی
چون عصای موریانه خورده دستهای من
زیر بار درد تار و مار شد نیامدی
ای بلندتر ازکاش و دورتر ز کاشکی
روزهای رفته بی شمارشدنیامدی
عمر انتظار ما حکایت ظهور تو
قصه بلندروزگارتمام شدنیامدی