تو درد غربت را می شناسی ،
با غریبی آشنایی ...
با رنج خیانت مردمان خو گرفته ای ...
و می دانی که درد و رنج و غم چیزی است و احساس تنها ماندن چیزی دیگر ...
آه اماما ...
تو تنها مانده ای ...
تو نیز غریب مانده ای ...
گذر ایام مردمان را به خود مشغول کرده و
تنها تو لقلقه زبانشان ...
و به یقین تو در شگفتی ،
در شگفتی از آنان که بر غربت امام شهیدشان گریه می کنند و
نمی گریند بر غریبی امام زنده خویش ...
امام زنده ای که چون جد غریبش حسین علیه السلام هر روز و همه روز ندا می دهی:
هل من ناصر ینصرنی
کجایند آنان که پاسخ ندای امامشان را بدهند ؟!؟
پس چگونه است که ایشان فراموشت کردند؟!؟
یا صاحب الزمان
صبح هایت همه حسرت است و شب هایت همه آه ...
این همه سال ، این همه انتظار ، این همه تنهایی ، این همه غربت ...
خدایا یاریم ده
که امام غایب از نظرم را یاری دهم و تنهایش نگذارم که به هستی ام سوگند خیر دنیا و آخرتم در همراهی اوست.